خانه سبز

الخیر فی ما وقع

خانه سبز

الخیر فی ما وقع

پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۲۳ ب.ظ

بی تابانه تو را طلب می کنم

چرا تموم نمی شه.چرا هر چی فکر می کنمت مرور می کنمت و در موردت با خودم و عزیزانم حرف می زنم تموم نمی شه.چرا هنوز داغه.چرا حتی بعضی وقت ها انگار تازه باهاش مواجه می شم.باورم نمی شه.
چرا من خالی نمی شم.این چیه که داره مغزم و مثل خوره می خوره و دلم و پاره پاره می کنه.

آره من دیوونه ام ...تو خیابون های این شهر دنبال تو می گردم...منتظرم ببینمت.با دیدن مردهایی که شبیه تو هستند صورتشون قد و قامتشون دست هاشون حرکاتشون...من دلم می ره.بارها شده که دلم خواسته برم دست هاشون و بگیرم صدات کنم بغلشون کنم به جای تو...بهشون بگم خیلی شبیه بابای من هستید..شبیه آقا بیژن من.

یک بار پشت مرد میان سالی در پیاده روی خیابان بهار بودم که نگاهم افتاد به دست هاش..دست هاش شبیه دست های تو بود قدم برمی داشتم و به دست هاش نگاه می کردم و اشک می ریختم می خواستم دست هاشو بگیرم...

من شب آخر دست های تو رو داشتم که بی تاب و بی قرار گذاشته بودیشون تو دست هام...
من الان تو خواب هام دست های تو رو دارم...

کاش یک خواب باشه یک خواب تلخ




موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۲۸
پریس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی